جدیدترین:

بنیاد بین‌المللی غدیر برگزار می‌نماید فراخوان مسابقه‌ ملّی داستان‌نویسی «میـلاد نــور» به مناسبت ایّام‌الله میلاد نور (از میلاد جوادالائمه علیه‌السلام تا میلاد امیرالمؤمنین علیه‌السلام) با هدف گسترش ادبیات داستانی در حوزه‌ی شناخت شخصیت، فضائل و آموزه‌های علویِ امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام گزیده سخنان آیت الله محمدرضا مهدوی کنی (ره) در مورد غدیر و امیرالمؤمنین(ع) آیت الله محمدرضا مهدوی کنی (ره) نماینده فقید مقام معظم رهبری و ریاست دانشگاه امام صادق(ع) و عضو فقید هیئت امناء بنیاد بین المللی غدیر بیانیه بنیاد بین المللی غدیر به مناسبت هفته نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران / نیــروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران، مظهر اقتدار، نظم و امنیّت ملّی و بازوی توانمند ایران عزیز در خدمت به مردم و ایجاد آرامش و آسایش در جامعه است. تبیین آموزه‌های علوی از طریق برگزاری پویش سراسری «علی‌وار» برگزیدگان پویش فرهنگی کشوری «علی‌وار» مورد تقدیر قرار گرفتند جشنواره محصولات برتر فرهنگی ۱۴۰۴ ثبت نام و ارسال اثر در جشنواره فرهنگی ۱۴۰۴ نشست تخصصی بزرگداشت شخصیت علمی و مجاهدت‌های بصیرانه مرحوم آیت‌الله ابوالقاسم خزعلی(ره) برگزار شد بنیاد بین‌المللی غدیر،هفته وحدت اسلامی؛  نماد پیوند ناگسستنی امت واحده محمدی را به تمامی مسلمانان جهان به ویژه پیروان مکتب اهل‌بیت (ع) و دلباختگان ولایت و امامت، صمیمانه تبریک و تهنیت می‌گوید. ماجرای اهدای تصویر اثر هنری کم نظیر غدیر استاد محمود فرشچیان به آیت‌الله ابوالقاسم خزعلی(ره) گزیده سخنان علامه سیّد مرتضی عسکری(ره) در مورد غدیر و امیرالمؤمنین (ع)   نگاهی به ابعادِ عیدالله‌الاکبر غدیر بر اساس بیانات حضرت امام خامنه ای رهبرمعظم انقلاب اسلامی:غدیر؛ بزرگترین عید، برترین تبیین حجت الاسلام و المسلمین حسن قانع مدیرکل تبلیغات اسلامی فارس:پشتیبانی کامل از ولایت فقیه، ادامه راه امام حسین(ع) است حجت الاسلام شهابی  امام جمعه و رئیس بنیاد بین المللی غدیرشهرستان بندرگز:هنر خوشنویسی تجلی ولایت و ایمان است حجت‌الاسلام علی عسگری معاون فرهنگی، اجتماعی و زیارت استانداری خراسان رضوی:امامت و ولایت اساس تفکر اسلامی است حجت‌الاسلام والمسلمین سید مصطفی میرلوحی عضو هیئت امناء بنیاد بین المللی غدیر:پیام “غدیر” بازگشت به نسخه الهی سبک زندگی است

پ
پ

#پویش_شهید_غدیر
آیا شهید #علی_کسایی را میشناسید؟!
آیا میدانید چرا به #شهید_غدیر معروف است؟!

قسمت اول

شهیدی که روز عیدغدیر به دنیا آمد و نامش را علی گذاشتند و مفسر واستاد نهج البلاغه شد و در روز عید غدیر ازدواج کرد و در روز غدیر به شهادت رسید!

شهید غدیر

شهید غدیر
(زندگینامۀ کارمند شهید علی کسایی)
در روز عید غدیر سال ۱۳۳۴ مصادف با یکم شهریور، در شیراز و در جوار بارگاه ملکوتی حضرت سیدعلاء‌الدین حسین علیه‌السلام، کودکی به دنیا چشم گشود که بعدها از سلالۀ سرخ شقایق‌ها شد. به یُمن میلادش در روز عید امامت و ولایت، امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام، نام او را علی گذاشتند.
علی از اوان کودکی در زلال عنایات پدر و مادری مهربان پرورش یافت. پدرش حاج‌محمد کسایی مداح و ذاکر اهل بیت علیهم‌السلام بود و نوحه‌خوانی در محرم و عاشورای حسینی برای اباعبدالله‌الحسین علیه‌السلام با جانش آمیخته شده بود. مادرش اشرف‌السادات ناجی از سلالۀ پاک سادات بود. تحت تعلیم صادقانۀ والدین بزرگوارش، شکوفه‌های ایمان و اخلاص در بوستان وجود علی شکفته شد و روح آسمانی‌اش در چشمه‌سار نماز و نیایش تطهیر یافت. قرآن را در طفولیت فراگرفت و به برکت مؤانست با کلام الهی، گل‌بوته‌های عشق و ایمان در وجود نورانی‌اش شکفتن گرفت. پدر علی در سال ۱۳۴۴ سفر آخرت در پیش گرفت و فرزندانش را در سوگ رحلت خود نشاند.
شهید علی کسایی پس از اتمام تحصیلات متوسطه در سال ۱۳۵۰ به دانشگاه فردوسی مشهد راه یافت و در رشتۀ زبان و ادبیات عرب و در جوار حضرت ثامن‌الحجج علیه‌السلام مشغول تحصیل شد. در مشهد ضمن آشنایی با شخصیت‌هایی چون آقامیرزا جواد تهرانی، حجت‌الاسلام واعظ طبسی، شهید هاشمی‌نژاد، آیت‌الله خامنه‌ای، آقای فلسفی و آقای انصاریان از محضر آنان کسب فیض کرد. همزمان با تحصیل در دانشگاه مشهد، به حوزۀ علمیۀ مشهد نیز می‌رفت تا اینکه زبان عربی را به‌خوبی آموخت و تحقیق در گنجینۀ اسرار مولی‌الموحدین علیه‌السلام (نهج‌البلاغه) را آغاز کرد. هر فرازی از نهج‌البلاغه را که مرور می‌کرد، پرده‌ای از حقایق این اقیانوس بی‌کران به رویش گشوده می‌شد. به‌این‌ترتیب، او استاد نهج‌البلاغه و مروج علی‌گونه شدن در جمع دوستان خود شد. بسیاری از نظامیان پادگان محل خدمتش، درس نهج‌البلاغه و پند آزادی را نزد او فرا گرفتند.
از زبان برادرش نقل شده که به گفتۀ یکی از علما، علی کسایی با اینکه معمم نبود، ولی دروس حوزوی را تا سطوح بالا طی کرده بود، اما این موضوع را هیچ‌گاه ابراز نمی‌کرد.
 خرداد ۱۳۵۶ از دانشگاه مشهد فارغ‌التحصیل شد و در آذرماه همین سال به خدمت سربازی رفت و دورۀ مقدماتی نظام وظیفۀ خود را در پادگان عباس‌آباد تهران آغاز کرد. پس از طی دورۀ آموزشی سربازی به مرکز پیادۀ شیراز منتقل شد. او افسر وظیفه بود ولی در بسیاری از مواقع با همان لباس سربازی اعلامیه و نوارهای امام خمینی «ره» را با زیرکی به پادگان می‌برد و سربازان را با نهضت امام آشنا می‌کرد. اکثر اوقات، در تظاهرات خیابانی دوران انقلاب به‌همراه برادر و چندتن از دوستانش شرکت می‌کرد. در یکی از تظاهرات خیابانی و زمان حکومت نظامی در شیراز، درحالی‌که با لباس نظامی بوده و علیه رژیم شاه شعار می‌داده دستگیر می‌شود، ولی با وساطت یکی از علمای شیراز به نام ذوالانوار آزاد می‌شود.
با پیروزی انقلاب اسلامی، با وجود اتمام خدمت سربازی، براساس توصیۀ شهید محراب حضرت آیت‌الله دستغیب در ارتش ماند و در عقیدتی سیاسی مشغول خدمت شد. او فضائل مولایش علی علیه‌السلام را در کلاس‌های درس به مشتاقان می‌آموخت. ابتدا به مرکز پیادۀ شیراز رفت و معلم آموزش عقیدتی سیاسی مرکز پیاده بود. پس از مدتی خدمت در این مرکز، به تیپ ۵۵ هوابرد شیراز منتقل شد و در آنجا علاوه بر داشتن مسئولیت آموزش عقیدتی سیاسی تیپ، به‌سبب اینکه هنوز روحانی برای عقیدتی آن مرکز منصوب نکرده بودند، تا مدتی سرپرست عقیدتی سیاسی تیپ نیز به عهدۀ ایشان بود.
متولد عید غدیر، در روز عید غدیر و در محضر مبارک حضرت امام خمینی «ره» پیمان زناشویی را با شریک زندگی‌اش سرکار خانم رفعت قافلانکوهی بست. همسرش معلم آموزش و پرورش بود که در همۀ زمینه‌ها با علی همراه بود. ثمرۀ ازدواج آنها چهار فرزند بود، دو پسر به نام‌های روح‌الله و عبدالله و دو دختر به نام‌های مریم و مرضیه.
حضور حاج‌علی کسایی به‌عنوان یک ارتشیِ مکتبی، خاری در چشم منافقین بود و آنها کینۀ خود را در شهریور ۱۳۶۰ در فلکۀ هنگ شیراز (چهارراه هوابرد) با گلوله‌هایی سرخ و آتشین بر پیکرش نشاندند. علی در این سوء قصد، از ناحیۀ طحال، روده و شکم به‌سختی آسیب دید، ولی به لطف خداوند، ترور کور و شوم منافقین کارگر نیفتاد و معلم و مفسر نهج‌البلاغه پس از مدتی دوباره سلامتی خود را بازیافت و به محل کارش در عقیدتی سیاسی تیپ ۵۵ هوابرد شیراز بازگشت.
برادرش محمود نقل می‌کند، زمانی که علی ترور شد، مرتب آیات «یا اَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ ارْجِعی‏ إِلى‏ رَبِّکِ راضِیَهً مَرْضِیَّهً فَادْخُلی‏ فی‏ عِبادی وَ ادْخُلی‏ جَنَّتی»[۱]‏ و الله‌اکبر می‌گفته تا اینکه بی‌هوش می‌شود.
با شروع دفاع مقدس، عزم دیار مجاهدان و میدان نبرد کرد تا در عمل نیز مروج  فضائل امام علی علیه‌السلام باشد. وعده داده بود که عید غدیر نیز لباس فاخر شهادت بر تن بپوشد. سال ۱۳۶۴ بود که گلوله‌های بعثی سینۀ استاد را از هم شکافت و پس از بهبودی، دوباره راهی جبهه‌های نبرد حق علیه باطل شد.
پس از چندین نوبت حضور در جبهه‌ها و شرکت در عملیات‌های عمده، جهاد فی‌سبیل‌الله را به انجام رسانید و سرانجام پس از سال‌ها مشتاقی و مهجوری، شب نظر به وجه‌الله فرا رسید و او با بالی زخمی و خسته از تمنایی دائم، طبق وعده‌ای که کرده بود، در روز عید غدیر به هفت‌آسمان عروج کرد. ۲۱/۵/۱۳۶۶ یادآور روز عروج و پرواز او از منطقۀ عملیاتی سومار و ارتفاعات ۴۰۲،[۲] در بی‌کران آسمان است و پیکر پاکش در دارالرحمۀ شیراز آرام گرفته است. علی را چون شهید در معرکه بود، برادرش محمود با همان لباس جبهه و بدون غسل و کفن به دل خاک سپرد. کتاب قرآن و نهج‌البلاغه‌ای که همواره با علی بود نیز به خون آن شهید آغشته شده بود.
به گفتۀ همکارش سرگرد جانباز رحمان میرزائیان، «حاج علی هم مسئول[سرپرست] عقیدتی سیاسی پادگان (تیپ ۵۵ هوابرد شیراز) و هم استاد آموزش‌های سیاسی و مذهبی بود. در کردار و اندیشه‌های این انسان بافضیلت، دنیایی از عشق و معرفت به خداوند وجود داشت. او انسانی متعبد و متعهد هم برای حضرت حق و هم برای نظام اسلامی بود. وی یکی از شاگردان نمونه و موفق آیت‌الله دستغیب بود و در تفهیم و بیان مطالب و مقاصدش بسیار کارآمد بود.»
همسرش خاطرۀ روز ازدواجش با علی را چنین تعریف می‌کند:
«مراسم عروسی‌مان را ظهر گرفتیم که به چشم نیاید و حرمت داغداریِ خانوادۀ شهدا حفظ شود. آمدیم توی اتاق که ناهار بخوریم. در را بست و پشت آن ایستاد. رو به من کرد و گفت: می‌دونی که تو این لحظه دعای ما مستجابه؟
گفتم: آره، ولی الان بیا ناهار بخوریم.
گفت: روزه‌ام.
گفتم: توی روز عروسی روزه گرفتی؟!
گفت: روزۀ نذره.
گفتم: چه نذری؟
گفت: اینکه همون‌طور که خدا منو تو عید غدیر متولد کرد، تو عید غدیر هم مزدوج کنه، حالا من دعا می‌کنم تو آمین بگو!
دستم را به دعا بلند کردم.
گفت: خدایا! همون‌طور که منو در عید غدیر متولد کردی و در عید غدیر مزدوج کردی، در عید غدیر هم به شهادت برسان!
غدیر هرسال که می‌آمد، منتظر خبرش بودم. غدیر آخر که خبر شهادتش را در سومار برایم آوردند، گفتم: سال‌هاست منتظر شنیدنش بودم.»[۳]
همسرش دربارۀ شخصیت شهید کسایی اضافه می‌کند: «نماز شب را پاس می‌داشت و شب را عاشقانه به راز و نیاز می‌نشست. شبی دیرهنگام به خانه آمد. تا پگاه، ساعتی نمانده بود. خوابید و من به‌خاطر خستگی فراوان جسمی‌اش، ساعت را بستم تا لحظه‌ای را به استراحت بگذراند. سحرگاهان، سراسیمه به پا خاست و گفت: تو نه تنها به من ستم روا داشتی و لذت گفت‌وگوی با معشوق را از من گرفتی، بلکه به اسلام نیز خیانت کردی که امروز توفیق، رفیق راهم نیست.» [۴]
روح‌الله کسایی فرزند ارشد شهید که متولد سال ۱۳۶۰ است، از آخرین دیدارش با پدر چنین می‌گوید:
«آخرین‌بار که عازم سفر بود، محکم پایش را گرفتم تا نگذارم برود. گفتم: نمی‌گذارم بروی. من را بغل کرد و بوسید. با خنده گفت: چرا؟ ابروهایم را در هم کشیدم و ادامه دادم: اگر تو بروی، خیلی تنها می‌شوم. اصرار کرد. دلم برایش سوخت. رضایت دادم. اما به یک شرط که مرا با خودش به جبهه ببرد. قبول کرد و گفت: باشه ولی اول باید اجازه بگیرم، ببینم میشه سرباز کوچولوها را برد. گوشی تلفن را برداشت و کمی حرف زد. گفت: اجازه ندادند. آن‌روز خیلی گریه کردم. اما فایده‌ای نداشت. مادر پشت سرش آب ریخت. سه‌روز بعد برگشت. اما نه با پای خودش، بلکه بر دستان مردم سیاه‌پوش شهر. روزی که او شهید شد، من و دو خواهر چهار و پنج‌ساله‌ام، جزء سی‌ام قرآن را حفظ بودیم. بابا شب‌ها به جای قصه، برای ما قرآن می‌خواند و برای عبدالله نُه‌ماهه به جای لالایی. حالا هر وقت دلم برای او تنگ می‌شود، به آفتاب که مثل او زندگی‌بخش و مهربونه نگاه می‌کنم.»[۵]
شهید علی کسایی مناجات‌نامه و دل‌نوشته‌ای دارد که بخشی از آن چنین است:
خدایا! محبت‌های فراوانی در حق من روا داشته‌ای که شمارش همۀ آنها از عهدۀ این قلم و این بیان خارج است. فقط به تعدادی از آنها اشاره می‌کنم:
خدایا! یتیم و بی‌سرپرست بودم، سرپرستی‌ام کردی،
مسیر تحصیلاتم را در جهت اسلام سوق دادی (آموزش عربی در دانشگاه مشهد)،
حدود چهارسال در جوار مقدس امام رضا علیه‌السلام سکونت به من دادی،
خدایا! زمینۀ خدمت در ارتش اسلام و در میان سربازان امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف را برایم فراهم نمودی،
بعد از جریان ترور، ترکش و تصادف، سلامتیِ کامل را به من بازگرداندی… .
همسرش می‌گفت، در یکی از وصیت‌نامه‌هایش می‌نویسد: «… من نمی‌دانم که آیا به آن درجه رسیده‌ام که خداوند مرا قبول کند؟ وقتی خودم را بررسی می‌کنم و اعمال خودم را محاسبه می‌کنم، برایم مسلم می‌شود که شهادت سعادتی است که نصیب همه‌کس چون من نمی‌شود. مادر عزیزم! به‌هر‌حال از خدا خواسته‌ام که اگر صلاح می‌داند برای کفارۀ گناهانم شهادت را نصیب من کند، زیرا شنیده‌ام که انسان با شهادتش تمام گناهانش بخشوده می‌شود…» شب آخر، می‌دانست آخرین دیدار است. برای همین تا صبح به راز و نیاز با خدا پرداخت و پس از آن، آخرین وصایایش را کرد. عید غدیر بود که لباس سفید عروسی را به تن پوشیدم و هفت‌سال بعد، درست عید غدیر بود که لباس سیاه بر تن پوشاندم و چهار فرزند از ۶ ماهه تا ۶ ساله به رسم امانت از علی پذیرفتم. حاج‌علی می‌گفت: «من در عید غدیر به دنیا آمدم، در عید غدیر سنت ازدواج را بجا آوردم و در عید غدیر پای از این دنیا برمی‌نهم.»[۶]
از شهید علی کسایی جزوات و کتب متعددی به یادگار مانده که درواقع مجموعه سخنرانی‌های ایشان در موضوعات مختلف است. در زمانی که در مرکز پیاده شیراز و تیپ هوابرد سخنرانی می‌کرده، بلافاصله عقیدتی آنها را به صورت جزوه تدوین و بین کارکنان توزیع می‌کرده است. آثاری چون صفت متقین از نظر قرآن و نهج‌البلاغه، صفات منافقین از نظر قرآن و نهج‌البلاغه و ویژگی‌های فرماندهان در ارتش و… ازجمله این آثار است.
همسر برادرش نقل می‌کند: «روزی همسر شهید علی کسایی برای من تعریف می‌کرد که در شرایطی که خطوط سیاسی در جامعه به‌عنوان چپ و راست و… بازارش بسیار داغ بود، من بر سر دوراهی شک و تردید قرار گرفته بودم که بالاخره کدام راه و طریق درست است. شب در عالم خواب شوهرم علی را دیدم که آمد کنار پنجره و دست مرا گرفت و به باغی برد که تا کنون مثل آن را ندیده بودم. وقتی به انتهای باغ رسیدیم، عکسی از مقام معظم رهبری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای نصب شده بود. شهید با دست به عکس اشاره کرد و گفت: خط ایشان درست‌ترین خط است. فردای آن روز، من فرزندانم را جمع کردم و به آنها گفتم که پدرتان خط را برای ما مشخص کرده است.»
وصیت‌نامه
وصیت‌نامۀ سرباز کوچک اسلام علی کسایی
تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوى‏ (سورۀ بقره ۱۹۷) ای مردم توشه برچینید که بهترین زاد و توشه برای انسان تقواست. گویند وصیت‌نامه عمر را دراز میکند. بگذار تا وصیت‌نامۀ من دینم را پایدار کند و انقلاب اسلامی‌ام را تداوم بخشد. اُوصیکُم‏ عِبادَ اللَّه بِتَقوَى اللَّه وَ فِرُّوا مِنَ اللَّهِ إِلَى اللَّهِ  (علی علیه‌السلام، نهج‌البلاغه)
ای بندگان خدا شما را به تقوا توصیه می‌کنم و اینکه از خدا بترسید و از او فرار کرده و به سوی او بروید.
آیا هرگز دیده‌اید که مادری فرزند کوچکش را بخواهد بزند؟ آن کودک پس از اندکی که از ترس مادر فرار کرده، احساس میکند که هیچ پناهگاهی جز دامن مادر ندارد و در نتیجه، خود را به آغوش پرمهر مادر می‌چسباند. پس بیایید که از ترس خدا به دامن پرمهر خدا پناهنده شویم که او نسبت به بندگانش رئوف و مهربان است.
یکی دو سال است که افتخار سربازی اسلام و سرباز امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف نصیب من شده است و هرچند که سعی کردهام به بهترین وجه انجام وظیفه کنم و لیکن خدایا تو میدانی که من از کار خودم راضی نیستم. من وقتی که علی علیه‌السلام را می‌بینم که با آن همه سعی و تلاش و رنج و عبادت و فداکاری باز ناله‌اش به آسمان بلند است که خدایا: صَغُرَت بِی اَعمالِی (دعای کمیل) = اعمال من کوچک و کم است. من وقتی امام عزیزم خمینی کبیر را می‌نگرم که در دل تاریکی‌های شب فریاد می‌زند که خدایا! من که عمرم کاری برای اسلام نکرد، لااقل مرگم را وسیلۀ خدمت به اسلام قرار بده. پس خدایا! این منِ کوچک، این علیِ گناهکار چگونه از کار خودش راضی باشد.
ای مردم! شما را به خدا سوگند می‌دهم که بیایید این حالت عناد و سرکشی را از خود دور کنیم. بیایید تا ریشه‌های گندیدۀ تکبر و غرور و خودبزرگ‌تربینی را از درون خود بیرون بکشیم. بیایید با خدای خود آشتی کنیم. به خدا سوگند بزرگ‌ترین ضربه‌ای که بشریت می‌خورد از همین کبریایی و خودنگری‌هاست.(خطبه ۲۳۴ نهج‌البلاغه) مخصوصاً به شما ای سران اسلام و ای سردمداران جمهوری اسلامی، التماس می‌کنم که بیایید خدمتگزار مردم باشید. مگر نشنیدهاید که امام عزیزمان خمینی مهربان فرمود: عزیزان من! امروز آبروی اسلام وابسته به اعمال ما و شماست. امروز شکست جمهوری اسلامی برابر است با شکست اسلام. امروز همۀ اسلام در برابر کفر قرار گرفته است.
مردم به خدا سوگند ظهور امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف نزدیک است. بیایید جامعه را از جمیع آلودگی‌ها و گناهان پاکسازی کنیم و منتظر قدوم مبارکش باشیم. اگر من شهید شدم، یکی دو روز بدنم را دفن نکنید، زیرا من منتظر امام بودم. شاید در آن چندروز امام عزیزم بیاید و زشت است دیگر که من روی زمین نباشم که یاری‌اش کنم.
الله الله فِی‌الاِسلام لاتَضیعُوا اَحکَامَهُ  الله الله فِی‌القُرآنِ لا تَتَّخِذُوهُ مَهجُوراً  الله الله فِی‌العُلَماءِ الرَّبانی لاتُکَذِّبُوهُم مَهجُوراً  الله الله فِی‌الخُمَینِی لاتَترُکُوهُ وَحیِداً  الله الله فِی‌الاِتِّحاد فَاِنَّهُ اَساسُ الفَلاحِ  الله الله فِی‌المَساجِد لاتَخُلُّوها مابَقیتُم.
وَالسَّلامُ عَلی مَنِ اتَّبَعَ الهُدی
علی کسایی
نویسنده: سرتیپ‌دوم بازنشسته علی‌محمد گودرزی
رئیس کارگروه تبیین نقش سازمان عقیدتی سیاسی ارتش در دفاع مقدس

روابط عمومی بنیاد بین المللی غدیر

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.